جدول جو
جدول جو

معنی کودک وار - جستجوی لغت در جدول جو

کودک وار
(دَ)
مانند کودک. کودکانه:
میان خاک چه بازی سفال، کودک وار
سرای خاک به خاکی بباز مردآسا.
خاقانی.
مرکب از چوب کرده کودک وار
پس به دروازۀ هلاک شده.
خاقانی.
و رجوع به کودک و کودکانه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کودک وش
تصویر کودک وش
کودک مانند مانند کودک
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان آل حرم که در بخش کنگان شهرستان بوشهر واقع است و 1300 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
دهی ازدهستان بخش سیمکان که در شهرستان جهرم واقع است و 469 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
مانند کوس، چون کوس، همچون طبل پرباد:
قوس قزح قوس وار عالم فردوس وار
کبک دری کوس وار کرده گلو پر ز باد،
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(دَ وَ)
کودک مانند. بچگانه. (فرهنگ فارسی معین) :
مرد خدا کی کند میل به لذات خلد
در دل کودک وشان لذت حلوا طلب !
وحشی بافقی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
کودک مانند بچگانه: مرد خدا کی کند میل بلذات خلد در دل کودک و شان لذت حلوا طلب، (وحشی بافقی)
فرهنگ لغت هوشیار
بارانی که در کوهستان بارد و جلگه ی پیش روی البرز مرطوب از
فرهنگ گویش مازندرانی